اي كساني كه ايمان آوردهايد، حكم قصاص در قتل در سرنوشت شما نوشته شده است.
آيه 178 سوره بقره / قرآن كريم
در تاريخ ملت آذربايجان، صفحات خونين فراواني وجود دارد. در بين اين صفحات، جنايات نظامي و خونين نيروهاي شوروي در نيمه شب مابين روزهاي 19 و 20 ژانويه سال 1990 در باكو پايتخت آذربايجان و در ديگر مناطق كشور منحصربهفرد ميباشد. موضوعي كه باعث منحصربهفرد شدن اين واقعه گرديده، رخ دادن چنين جنايت سنگين و خونيني در دوران معاصر ميباشد. موضوع ديگر، انجام اين جنايات از سوي نيروهاي شوروي برعليه مردم شوروي بود. تهيه سناريوي اين واقعه، اجراي آن و حق دادن به آن حيلهگري بود كه با هيچ منطق سياسي همخواني نداشته و هيچگونه مطابقتي با اخلاق و معنويات سياسي نداشت. وحشتناكترين موضوع اين بود كه سربازان حاضر در يگانهاي لشگري كه وارد باكو شده بود و نيروهايي كه به شكلي هدفمند گردآوري شده بودند، با استفاده از گلولههايي كه هسته آنها با سنگيني خاصي توليد شده بود، بيرحمي خود را نسبت به ساكنين به نمايش گذاشتند. تركيب اصلي نيروهاي موجود در تيپ نظامي حاضر در اشغال باكو از پارتيزانهاي ارمنيالاصلي كه از ولايت كروسنادار روسيه جمعآوري شده بودند تشكيل شده بود. اين در حالي بود كه مقامات رسمي كرملين تلاش ميكردند تا حمله به باكو را با دلايل مختلف توجيه نموده و خود را در اجراي اين واقعه خونين كه با بيرحمي خاصي همراه بود، محق نشان دهند.
[4، ص.100] سخنان و اظهارات شاهدين بيشمار، اسناد غيرقابل انكار، هزاران تصوير و ويدئوي دهشتانگيز، نوشتههاي خبرنگاران و مدارك ديگر ايدئولوژي جعلي كومونيسم و اعمال ارتش شوروي را افشا نمودند. [5، ص.11] پيش از آنكه به ابعاد سياسي وقوع فاجعه 20 ژانويه بپردازيم، به چند نكته در خصوص اجراي اين جنايت خونبار براساس يك سناريوي اختصاصي توجه كنيم. از روز 15 ژانويه، موضوع اصلي گفتگو بين ساكنين شهر، انجام و يا عدم انجام لشگركشي به باكو بود. بيشك هر كسي از ديدگاه خود به اين موضوع ميپرداخت. پس از وقوع جنايات خونبار تفليس و ويلنوس، هنوز اشخاصي وجود داشتند كه نميخواستند باور كنند ارتش شوروي جنايت ديگري را برعليه سقف شوروي مرتكب خواهد شد. اما به باكو لشگركشي شد و خونهايي ريخته شد. به منظور اجراي سناريوي تدوين شده در خصوص اشغال باكو، تدابير مهمي اتخاذ شده بود. اين تدابير به شرح ذيل بود:
- تدابير مهمي در راستاي حفظ آسايش اجتماعي در باكو اتخاذ نشده بود؛
- منبع انرژي شركت راديو منفجر شده و ساكنين در محاصره اطلاعاتي قرار داده شده بودند؛
- در خصوص وضعيت فوقالعاده، از قبل هيچگونه اطلاعرساني انجام نشده بود؛
- نيروهاي سازمانهاي امنيتي (پليس) محلي بطور كامل خلع سلاح شده بودند؛
- مشكلات ساختگي براي بيمارستانها و مراكز درماني اورژانسي ايجاد شده بود؛
- آمبولانسهاي مراكز اورژانس مورد هدف قرار گرفته بودند؛
- انشعاب برق برخي از بيمارستانها قطع شده بود؛
بدين ترتيب م.گورباچف آخرين رهبر اتحاد جماهير شوروي سابق و ديگر روساي كرملين، با لشگركشي به باكو و ديگر مناطق آذربايجان، به دنبال رسيدن به مقاصد حيلهگرانهاي بودند. برخي از اين مقاصد به شرح ذيل ميباشد:
- اعلام وضعيت فوقالعاده در آذربايجان؛
- تضعيف روحيه مبارزه در بين مردم و هراسانيدن آنان؛
- اعلام حكومت نظامي غيرقانوني در كشور و جلوگيري از اتخاذ تدابير مقتضي از سوي ساكنين آذربايجان به منظور دفاع از خويش در مقابل تجاوز ارامنه؛
- برگزاري انتخابات مجلس در شرايط فوقالعاده و تشكaيل مجلسي خيانتكار و بازيچه دست؛
- هدايت فرآيندهاي سياسي به سمت و سوي مسلح شدن نيروهاي سياسي و ترويج هرج و مرج و بحران در كشور. [7، ص.50-40]
البته واقعه 20 ژانويه پيش از هر چيزي، يك جنايت جنگي برعليه يك ملت واحد و انسانهاي بيگناه و غيرنظامي ميباشد. اما عليرغم اين مسئله، اين واقعه به عنوان برگ زرين دلاورمردي در تاريخ مبارزات ملي و آزاديخواهانه ملت آذربايجان حك شده است. لازم به ذكر است كه اگر ارامنه در آستانه سقوط اتحاد جماهير شوروي، مرحله جديد ادعاهاي خويش در خصوص خاك آذربايجان را مطرح نكرده بودند، اگر رهبران شوروي در ارتباط با موضوع قرهباغ كوهستاني مواضعي ناعادلانه اتخاذ ننموده و بيجهت از ارامنه حمايت ننموده بودند، آنگاه فاجعه 20 ژانويه رخ نميداد. ميتوان گفت فاجعه 20 ژانويه نتيجه اعتراض ملت برعليه بردگي و بيعدالتي بود. اما در خصوص ارتباط بين فاجعه 20 ژانويه با مناقشه قرهباغ كوهستاني بين آذربايجان و ارمنستان، ميتوان اسناد تاريخي و معتبر بسياري را عنوان نمود. يكي از اين اسناد، هجوم همهجانبه ارمنستان به آذربايجان در سرتاسر مناطق مرزي در شب بين روزهاي 19 و 20 ژانويه سال 1990 ميباشد. يكي از مقاصد اشغالگرانه و استراتژيك ارامنه، اشغال جمهوري خودمختار نخجوان بود. «در روز 19 ژانويه سال 1990، روستاي سدرك از توابع شهرستان شرور جمهوري خودمختار نخجوان از سمت روستاي يرارخس شهرستان آرارات ارمنستان مورد آتش توپخانه قرار گرفت، سپس اين روستا مورد تعرض نيروهاي مسلح قرار گرفت. نتيجتاً كارخانه شراب اين روستا و دو بشكه بزرگ پر از شراب منفجر شده و اشياء آتش گرفتند، 5 دستگاه خانه مسكوني ويران شده، 6 نفر آذربايجاني به قتل رسيده و 23 نفر زخمي شدند».
[1، ص.9] در حقيقت در هنگامي كه نيروهاي شوروي در شب مابين روزهاي 19 و 20 ژانويه سال 1990 به مردم بيدفاع آذربايجان تجاوز مينمودند، هجوم همهجانبه ارامنه به هيچ وجه تعجبانگيز نيست. زيرا همسايگان متجاوز ما، هر از چند گاهي براي رسيدن به مقاصد حيلهگرانه خود، در جهت استفاده از شرايط سياسي تلاش نموده، در اكثر مواقع به مقاصد شوم خود دست يافته و اين تجربه بزرگ و منحصربفرد را ادامه ميدهند. [2؛ 3؛ 10] كارشكني انجام شده در شهر سومقاييت جمهوري آذربايجان در دورهاي كه اولين نشانههاي مناقشه قرهباغ كوهستاني بين آذربايجان و ارمنستان مشاهده ميگرديد، يك مثال براي موضوع مذكور ميباشد. [6] واقعه سومقاييت از دسته كارشكنيهايي بود كه براي ايجاد تصوير «ارمني مظلوم»-«آذربايجاني وحشي» به اجرا درآمده بود. داشناكها با به قتل رساندن ارمنيهايي كه از كمك كردن به بنيادهاي ارامنه در سومقاييت خودداري مينمودند، از يك سو انسانهاي بيگناهي مانند آنان را مجازات نمودند و از سوي ديگر به يكي ديگر از مقاصد شوم خويش در راستاي اجراي سياستهاي اشغالگرانه خود برعليه آذربايجان دست يافتند.
براساس اسناد تاريخي بيشمار و محاكمههاي سياسي ميتوان اثبات نمود كه، روسيه تزار و وارثين سرخرنگ بلشويك آن، هر از چند گاهي به منظور دستيابي، حفظ و توسعه منافع خويش در قفقاز، ايران و تركيه، با مهارت تمام از ارامنه استفاده نمودهاند و موضوع استفاده ابزاري از همسايگان بدنام ما در آستانه سقوط امپراتوري شوروي و در فرآيندهاي مشخص بعدي نيز وجود داشته و تا امروز نيز ادامه يافته است. از ارامنه برعليه كشور همسايه گرجستان نيز به صورت مداوم استفاده شده است. تنها در 10 سال اخير، ارامنه جافاختيا بارها برعليه تماميت ارضي گرجستان كارشكني كردهاند. اما در رابطه با ادعاهاي اشغالگرانه روسيه تزار و همچنين مقاصد تجاوزگرانه آنان برعليه ايران ميتوان به وصيتنامه پيوتر اول اشاره نمود. [9، ص.6-4] در همين جا ميتوان به وحشيگريها و ويرانگريهاي بيمانند و قتلعامها، كشتارها و خودسريهاي ارتش روسيه تزار در اوايل قرن نوزدهم در خاك ايران كنوني و در شرق تركيه كه برگرفته از وصيتهاي پيوتر اول ميباشد و در سيستم اداره كشور منعكس شده، اشاره كرد. هنگامي كه نيروهاي ارتش مذكور مجبور به ترك منطقه شدند، دست به وحشيگريهاي بزرگتري زدند و فرماندهان لشگر مقدار زيادي سلاح و تجهيزات را بدون هيچگونه چشمداشتي به ارامنه واگذار نمودند. تمامي اين اقدامات موجب از بين رفتن صلح و ثبات در منطقه شده و عامل اصلي وقوع تمامي فرآيندهاي خونين سالهاي بعد بود. [8، ص.58]
با گذشت زمان از وقوع فاجعه 20 ژانويه، حقايق جديدي در رابطه با دلايل و اهداف اين واقعه آشكار ميگردد. عليالخصوص لازم به ذكر است كه لشگركشي سران اتحاد جماهير شوروي به باكو بدون وجود زمينههاي حقوقي صحيح، با سكوت جامعه جهاني همراه گشته است. عليرغم اينكه پيش از وقايع باكو، كشتارهاي نيروهاي شوروي در ويلنوس و تفليس موجب اعتراض ايالات متحده آمريكا و دولتهاي غربي گرديده بود. مقايسه اخير يكي از نشانههاي استانداردهاي دوگانه موجود در جهان ميباشد. در شب مابين 19 و 20 ژانويه سال 1990، يك جنايت ديگر نيز در جامعه بينالملل رخ داد. ايالات متحده آمريكا به بهانه جستجوي مواد مخدر به دولت پاناما لشگركشي كرد. بدين ترتيب لشگركشي همزمان به آذربايجان و پاناما در يك روز، نشاندهنده وجود برخي موضوعات پنهاني و تاريك بود. اما صرفنظر از مقاصد شوم و حيلهگرانه مورد بحث براي اشغال مجدد باكو توسط نيروهاي شوروي در اواخر قرن، فاجعه 20 ژانويه موجب تسريع در سقوط امپراتوري شوروي گرديد. فاجعه 20 ژانويه به عنوان يك جنايت جنگي خونبار كه تصوير باطني امپراتوري شوروي را آشكار نمود، در تاريخ ثبت شد و ايدئولوژي كمونيسم كه نزديك به 70 سال بصورت جعلي تبليغ ميگرديد، در نتيجه مجازات انسانهاي بي گناه در باكو يك شبه ناچار به نابودي گرديد. [13]
متاسفانه رهبراني آذربايجان در آن دوره، نه پيش از اين واقعه، نه پس از وقوع فاجعه خونين ژانويه و نه در فرآيندهاي بعدي، همبستگي خود را با ملت آذربايجان به نمايش درنياوردند. بالعكس با تمامي وجود به اجراي تمامي سناريوهاي كارشكنانه مسكو خدمت كرده و براي پنهان كردن فاجعه 20 ژانويه و ماهيت حقيقي اين واقعه از جامعه جهاني تلاش كردند. در اين رابطه، تفكرات، اظهار نظرها و ملاحظات اساسي، پس از وقوع آن در مطبوعات خارجي نيز به صورت مداوم نگاشته ميشود. [12، ص.4]
حيدر علياف رهبر ملي آذربايجان به همراه اعضاي خانواده خود در روز 21 ژانويه سال 1990، با مراجعه به نمايندگي دائمي آذربايجان در مسكو، در ارتباط با فاجعه مذكور به ملت آذربايجان تسليت گفت. وي با جسارت م.گورباچف و زيردستان وي در آذربايجان كه مسئول فاجعه 20 ژانويه بودند را قاطعانه متهم نمود. وي هجوم ارتش مسلح به باكو با تجهيزات نظامي سنگين، مجازات و ريختن خون انسانهاي بيگناه را به اطلاع تمامي جهانيان رساند. چندي بعد، با بازگشت حيدر علياف به آذربايجان، وي مبارزه آشتيناپذيرتري را آغاز نمود. اما متاسفانه بازگشت حيدر علياف به آذربايجان، تمامي نيروهاي ضد علياف را متحد نمود و مفهوم «نيروي ثالث» وارد دايره لغات سياسي گرديد. اين مفهوم بيانكننده وحدت مابين ملت آذربايجان و حيدر علياف بود. حيدر علياف مواضع خود در خصوص آشكار شدن مقصرين فاجعه 20 ژانويه و حداقل انجام مجازات معنوي آنان را بدون هيچگونه امتناعي دنبال نمود. «در روز 29 آگوست سال 1991، ما يكبار ديگر حيدر علياف را به عنوان نماينده مجلس در تريبون مجلس عالي شوروي مشاهده نموديم. سخنراني وي در كنار حقايقي تلخ، حاوي حقايق اصولي سرسختانهاي نيز بود. مهمترين مطالبه وي، انجام ارزيابي سياسي و حقوقي در خصوص فاجعه 20 ژانويه بود». [7، ص.48]
عليرغم جانفشانيهاي نيروهاي مخالف انجام ارزيابي سياسي و حقوقي در خصوص فاجعه 20 ژانويه، تاريخ تمامي امور را با سير طبيعي خود به جريان انداخت. «وقايعي كه با حكم تاريخ رخ داده بودند نيز گويي بر اساس سناريوي مطرح شده در سخنرانيهاي حيدر علياف در طول سال 1991 جريان مييافتند». [7، ص.51]. در روز 8 دسامبر سال 1991، دولت عظيمي همچون اتحاد جماهير شوروي از نقشه سياسي جهان پاك شد. اساسنامه «استقلال دولت آذربايجان» نيز در روزهاي پاياني همين سال مورد رايگيري عمومي قرار گرفت. چهار سال پس از جنايت 20 ژانويه، با اقدام و تاكيد حيدر علياف، براي اولين اين واقعه مورد ارزيابي سياسي و حقوقي قرار گرفت و اسامي مقصرين اين واقعه به ملت آذربايجان و جامعه جهاني اعلام شد.
نتيجه: فاجعه 20 ژانويه موجب قتلعام فرزندان برگزيده ملت آذربايجان گرديد. جنايت جنگي رخ داده در يك شب، رشتههاي ايدئولوژي جعلي كمونيسم را كه ساليان طولاني از صلحدوستي دم ميزد، پنبه كرد. فرآيند سقوط امپراتوري شوروي تسريع يافت. دستاورد آن نيز، آزادي ملت آذربايجان، دولتي مستقل و خيابان شهدا بود كه به زيارتگاه و ميعادگاه ابدي ميليونها انسان مبدل گشت.
خلاصه:
اين مقاله، موضوع جنايات خونبار نيروهاي شوروي در شهر باكو و ديگر مناطق آذربايجان كه در شب مابين روزهاي 19 و 20 ژانويه سال 1990 رخ داد را مورد بررسي قرار ميدهد. مولف براساس حقايق انكارناپذير و ملاحظات منطقي اثبات مينمايد كه اين جنايت، ادامه سياستهاي تبعيضآميز امپراتوري شوروي نسبت به آذربايجان بوده كه از اولين روز پيدايش اين امپراتوري به اجرا درآمده است. در اين شب، باكو يكبار ديگر توسط نيروهاي شوروي اشغال شد. هدف از اين كار، ايجاد وضعيت فوقالعاده در كشور و فراهم نمودن شرايط مناسبتر براي ادامه تجاوز ارامنه برعليه آذربايجان بود. نتيجه اينكه، آنان به اين هدف ننگين خود دست يافتند.
صابر شاهتاختي (حاجياف)
نماينده آذرتاج
در جمهوري اسلامي ايران